پنج شنبه 87 آذر 21
Since the beginning of time
Since it started to rain
Since I heard your laugh
Since I felt your pain
I was too young
You were much younger
We were afraid of each other"s hunger
I have always loved you
There"s never been anyone else
I knew you before I knew myself
Oh my baby
I have always loved you
Since we kissed the first time
Since we slept on the beach
You were too close for comfort
You were too far out of reach
You walked away
I should have held you
Would you have stayed for me to tell you ?
I have always loved you
There"s never been anyone else
I knew you before I knew myself
Oh my baby
I have always loved you
Years go by in a matter of days
And though we go a separate ways
I never stop dreaming of you
I have always loved you
And when you call
It makes me cry
We never made time for you and
I if I could live it all again
I"d never let it end
I"d still be with you
Oh God , I miss you
I have always loved you
There"s never been anyone else
I knew you before I knew myself
Oh my baby
I have always loved you
Years go by in a matter of days
And though we go a separate ways
I never stop dreaming of you
I have always loved you
*********************
***************
***********
همیشه دوستت داشته ام
از آغاز زمان
از زمانیکه باران شروع به باریدن کرد
از زمانیکه صدای خنده ی تو را شنیدم
از زمانیکه درد ( عشق ) تو را احساس کردم
من سن خیلی کمی داشتم و
تو از من جوانتر بودی
ما از عطش عشقی که در وجودمان بود ترس داشتیم
همیشه دوستت داشته ام
کسی به غیر از تو در قلب من نبوده است
من تو را قبل از اینکه خودم را بشناسم شناخته ام
آه عشق من
همیشه دوستت داشته ام
از زمانیکه برای اولین بار همدیگر را بوسیدیم
از همان زمانیکه با همدیگر در ساحل ( کنار هم ) به خواب رفتیم
تو برای آرام گرفتن خودت را به من نزدیک کرده بودی ( مرا در آغوش گرفته بودی )
( ولی با این حال ) دور و خارج از دسترس بودی
تو از من گذشتی
من باید تو را حفظ می کردم
اگر از تو می خواستم برای من می ماندی تا به تو بگویم ؟
همیشه دوستت داشته ام
کسی به غیر از تو در قلب من نبوده است
من تو را قبل از اینکه خودم را بشناسم شناخته ام
آه عشق من
همیشه دوستت داشته ام
سالها از پی روزها سپری شدند
و اگر چه مسیر ما از هم جدا شد
( اما ) من هیچوقت رویای ( بودن با ) تو را ( از ذهنم ) پاک نکردم
همیشه دوستت داشته ام
و هر وقت که تو مرا صدا می زدی
اشک های من سرازیر می شد
ما هیچ وقت برای تو زمان را برای تو فراهم نکردیم و
اگر من می توانستم به آن زمان برگردم
هیچ وقت اجازه نمی دادم که پایانی برای آن باشد
من هنوز مایلم که با تو باشم
آه خدا، من دلتنگ تو هستم
همیشه دوستت داشته ام
کسی به غیر از تو در قلب من نبوده است
من تو را قبل از اینکه خودم را بشناسم شناخته ام
آه عشق من
همیشه دوستت داشته ام
سالها از پی روزها سپری شدند
و اگر چه مسیر ما از هم جدا شد
( اما ) من هیچوقت رویای ( بودن با ) تو را ( از ذهنم ) پاک نکردم
همیشه دوستت داشته ام
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
When i`m with you a chain reaction
Like a rush of satisfaction
Suddenly coming over me
Your eyes telling me that you hold the key
The key to unlock my fantasies
Baby this is where I want to be
My heart is beating so hard it`s frightening
Feels like i`m hit by lightening
Every time I watch you move
You`re so in tune with your body
And I can see that no one else will do
Cause i`m so into you
Alabao, you got the touch
Alabao, you got the motion
Alabao, just can`t hold back any more
Alabao, you lift me up
Alabao, you knock me down
Alabao, you`re the one that I adore
You can take care of my affliction
Satisfy my addiction
You know what you have to do
When your body wants my affliction
You take me in a new direction
One where there`s only you and me
Alabao, you got the touch
Alabao, you got the motion
Alabao, just can`t hold back any more
Alabao, you lift me up
Alabao, you knock me down
Alabao, you`re the one that I adore
Just one look in your eyes and
I`m in heaven
There`s so much that
I want I go insane
Take me here, make me yours now and forever
I can take all the pleasure and the pain
Alabao, you got the touch
Alabao, you got the motion
Alabao, just can`t hold back any more
Alabao, you lift me up
Alabao, you knock me down
Alabao, you`re the one that I adore
Alabao, you got the touch
Alabao, you got the motion
Alabao, just can`t hold back any more
Alabao, you lift me up
Alabao, you knock me down
Alabao, you`re the one that I adore
***************
**************
***********
آلابائو
وقتیکه من با تو در یک واکنش زنجیره وار قرار میگیرم ( در آغوشت غوطه میخورم )
به ناگاه هجمه ی رضایتمندی
بر من مسلط میشود
چشمان تو این را به من میگویند که تو کلیدی داری
کلیدی برای تحقق رویاهای من
عزیزم اینجا ، همان جایی است که میخواهم باشم
قلب من به تندی می تپد و می ترسد
احساسی شبیه به اینکه دچار صاعقه شده باشم ، دارم
هر وقت که من حرکات بدنتت را می بینم
اندام تو سازگاری خاصی با هم دارند
و من میتوانم این را ببینم که کسی به مانند تو نیست ( در زیبایی )
چرا که من آلوده ی تو شده ام
آلابائو ، تو لمس کردن را میفهمی
آلابائو تو ( نوع ) حرکت را میدانی
آلابائو ، من دیگر طاقت نمی آورم
آلابائو ، تو مرا به عرش می بری
آلابائو ، تو مرا به سقوط وا میداری
آلابائو ، تو تنها کسی هستی که من می پرستم
تو میتوانی پریشانی و درد من را کم کنی
اعتیاد من را درمان کنی
تو میدانی که چه کاری باید انجام بدهی
وقتیکه بدن تو رنجوری من را طلب میکند
تو من را به یک مسیر جدید هدایت میکنی
جاییکه تنها من و تو هستیم
آلابائو ، تو لمس کردن را میفهمی
آلابائو تو ( نوع ) حرکت را میدانی
آلابائو ، من دیگر طاقت نمی آورم
آلابائو ، تو مرا به عرش می بری
آلابائو ، تو مرا به سقوط وا میداری
آلابائو ، تو تنها کسی هستی که من می پرستم
فقط با یک نگاه به چشمان تو من
به بهشت میروم
در چشمان تو چیزهای دیوانه کننده ی
زیادی وجود دارد
من را از اینجا ببر ، و مرا از آن خودت کن ، از الان برای همیشه
من تمام رنج و لذت را کسب خواهم کرد
آلابائو ، تو لمس کردن را میفهمی
آلابائو تو ( نوع ) حرکت را میدانی
آلابائو ، من دیگر طاقت نمی آورم
آلابائو ، تو مرا به عرش می بری
آلابائو ، تو مرا به سقوط وا میداری
آلابائو ، تو تنها کسی هستی که من می پرستم
آلابائو ، تو لمس کردن را میفهمی
آلابائو تو ( نوع ) حرکت را میدانی
آلابائو ، من دیگر طاقت نمی آورم
آلابائو ، تو مرا به عرش می بری
آلابائو ، تو مرا به سقوط وا میداری
آلابائو ، تو تنها کسی هستی که من می پرستم
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
Dejame un rincon bajo tu cielo
Y ojala no vuelva a amanecer
Llevame contigo, te lo ruego
Para no volver
Llevame en la palma de tu mano
Ciego, sin pregunta ni porques
Deja que me ahogue en tus entraٌas
Cada anochecer
Si vivo
Si queda sangre en mis venas
No pido mas
Que acabar en tu red
Y morir en tus brazos abiertos
Sirena
No pido mas
Que fundirme en tu piel
Y sentir que me arrancas la vida
Sirena
Una y otra vez
Abreme la puerta de tus lunas
Dejame sentirte respirar
Dejame cubrirte con espuma
Del azul del mar
Dejame besar por donde pisas
Dejame escuchar tu corazon
Dejame empaparme con tus olas
En un mar de amor
Si vivo
Si queda sangre en mis venas
No pido mas
Que acabar en tu red
Y morir en tus brazos abiertos
Sirena
No pido mas
Que fundirme en tu piel
Y sentir que me arrancas la vida
Sirena
Una y otra vez
Si quererte es de locos
Por supuesto estoy loco
Si es por ti todo vale la pena
Quiero ir a tu mundo
Al lugar mas profundo
Y adorarte por siempre jamas
No pido mas
Que acabar en tu red
Y morir en tus brazos abiertos
Sirena
No pido mas
Que fundirme en tu piel
Y sentir que me arrancas la vida
Sirena
Una y otra vez
Una y otra vez
************************
*********************
****************
افسونگر
جایی در زیر سقف آسمان خودت به من بده
و این امیدواری را که سپیده دم نخواهد دمید
مرا با خود ببر ، التماست می کنم
به جایی که برگشتی در آن نباشد
مرا ( همچون مومی ) بر کف دست خود بگیر
کور ، بدون هیچ چون و چرایی
اجازه بده تا در آغوش تو غرق شوم
در تمامی شب ها
اگر من زنده بمانم
اگر خونی در رگ های من باقی بماند
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم
و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم
افسونگر
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم
و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت
افسونگر
یکبار و برای بارها
درهای اشتیاقت را به روی من بگشا
اجازه بده تا نفس های تو را احساس کنم
اجازه بده تا تو را درون حبابی قرار دهم
از آبی اقیانوس
اجازه بده تا رد قدم هایت را ببوسم
اجازه بده تا صدای قلبت را بشنوم
اجازه بده تا در امواج تو غوطه بخورم
در اقیانوسی از عشق
اگر من زنده بمانم
اگر خونی در رگ های من باقی بماند
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم
و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم
افسونگر
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم
و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت
افسونگر
یکبار و برای بارها
اگر عاشق تو شدن دیوانگی است
پس مطمئنا من دیوانه ام
اگر عشق از آن توست من تمام بهای آن را می پردازم
من میخواهم که به دنیای تو بروم
به جایی عمیق و ژرف
و تو را تا همیشه و همیشه بپرستم
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم
و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم
افسونگر
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست
جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم
و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت
افسونگر
یکبار و برای بارها
یکبار و برای بارها
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
esperanza
امیدواری
esperanza donde vas
امیدواری کجا هستی؟
ocultando tu mirada
خواسته ها تو مخفی می کنی.
de tristeza abandonada
در متروکه های غمگین
en la soledad
در تنهایی ها
esperanza creeme
امیدوار باش.
yo no quise hacerte mal
من نمی خواستم که به تو اسیبی برسونم.
te suplico me comprendas
ایا خواستی که منو درک کنی؟
si te defraude
اگر تو مایوس هستی...
esperanza te aseguro
امیدواری به تو اطمینان میده.
que sin ti hoy nada tengo
امروز من بی تو هیچی نیستم.
que seras por siempre el angel de mis suenos
من همیشه در رویاهایم در کنار یک فرشته بودم.
aqui estoy ya me vez
من اینجام چون تو منو میبینی.
suplicandote perdon
می خوام که تو منو ببخشی
si en verdad te falle
اگه واقعا تو شکست خوردی.
no fue esa mi intencion culpame y entierrame
مقصر دونستنه منو تو قلبت دفن کن(این موضوع رو فراموش کن)
en el pecho tu dolor
درون سینه ی پردردت.
pero no te vayas nunca
تو هیچ وقت نمیمیری.
no me ignores por favor
من چشم پوشی نکردم خواهش می کنم.
que dificil descubrir
این کشف سخت
el vacio en tu mirar
از نگاه تو پوچ است.
donde ardia aquel incendio sobrenatural
انجایی که در اتش سوخت شگفت انگیز بود.
escondida en un rincon
در گوشه ای از زمین مخفی شده
con el mundo del reves yque todo sea culpa
در زمان های قدیم همه چیز گناه الود ودارای عیب ونقص شده.
de mi estupidez
در حماقت من.
(تکرار بیت 7و8و9و10)
امیدواری
esperanza donde vas
امیدواری کجا هستی؟
ocultando tu mirada
خواسته ها تو مخفی می کنی.
de tristeza abandonada
در متروکه های غمگین
en la soledad
در تنهایی ها
esperanza creeme
امیدوار باش.
yo no quise hacerte mal
من نمی خواستم که به تو اسیبی برسونم.
te suplico me comprendas
ایا خواستی که منو درک کنی؟
si te defraude
اگر تو مایوس هستی...
esperanza te aseguro
امیدواری به تو اطمینان میده.
que sin ti hoy nada tengo
امروز من بی تو هیچی نیستم.
que seras por siempre el angel de mis suenos
من همیشه در رویاهایم در کنار یک فرشته بودم.
aqui estoy ya me vez
من اینجام چون تو منو میبینی.
suplicandote perdon
می خوام که تو منو ببخشی
si en verdad te falle
اگه واقعا تو شکست خوردی.
no fue esa mi intencion culpame y entierrame
مقصر دونستنه منو تو قلبت دفن کن(این موضوع رو فراموش کن)
en el pecho tu dolor
درون سینه ی پردردت.
pero no te vayas nunca
تو هیچ وقت نمیمیری.
no me ignores por favor
من چشم پوشی نکردم خواهش می کنم.
que dificil descubrir
این کشف سخت
el vacio en tu mirar
از نگاه تو پوچ است.
donde ardia aquel incendio sobrenatural
انجایی که در اتش سوخت شگفت انگیز بود.
escondida en un rincon
در گوشه ای از زمین مخفی شده
con el mundo del reves yque todo sea culpa
در زمان های قدیم همه چیز گناه الود ودارای عیب ونقص شده.
de mi estupidez
در حماقت من.
(تکرار بیت 7و8و9و10)
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
Ay como extraٌo
De la forma que acaricias mi cuerpo
Ay como te siento por dentro!
Ay como extraٌo
Aquel amor de dos seres humanos
Y mil locuras que inventamos
Ay como extraٌo
Tus gestos tus complejos tus manias
Tu sabes que yo siempre te entendia
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Ay como extraٌo
Tus ojos que iluminan mi vida
Con sus miradas encendidas
Ay como extraٌo
Estar contigo sin hacer nada
O contemplando madrugadas
Ay como extraٌo
Las cosas que al oido me decias
Tus labios eran poesia
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno(2x)
De la forma que acaricias mi cuerpo
Ay como te siento por dentro!
Ay como extraٌo
Aquel amor de dos seres humanos
Y mil locuras que inventamos
Ay como extraٌo
Tus gestos tus complejos tus manias
Tu sabes que yo siempre te entendia
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Ay como extraٌo
Tus ojos que iluminan mi vida
Con sus miradas encendidas
Ay como extraٌo
Estar contigo sin hacer nada
O contemplando madrugadas
Ay como extraٌo
Las cosas que al oido me decias
Tus labios eran poesia
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno
Ay como extraٌo
Cuando me preguntas si te quiero
Y yo te digo:
Contigo yo me siento como el sol en el cielo
Contigo el universo me parece pequeٌo
Contigo hasta la calma se convierte en deseo
Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo
Contigo los minutos se separan del tiempo
Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno(2x)
**************************
**********************
******************
با تو
آه چطور از دست دادم
نوازش های تو بر بدنم رو
آه چطور تو رو درون خودم احساس کنم
آه چطور از دست دادم
عشقی رو که در وجود هر دوی ما بود
و هزاران ( نوع کارهای ) دیوانه واری که ما خلق میکردیم
آه چطور از دست دادم
اشارات تو رو ، پیچیدگی های تو رو ، عادات تو رو
تو میدونی که من همیشه درکت میکردم
آه چطور تو رو از دست دادم
وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )
و من بهت میگم :
با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم
با تو جهان کوچیک به نظر میرسه
با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه
با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه
با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن
با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن
با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم
با تو جهان کوچیک به نظر میرسه
با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه
با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه
با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن
با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن
آه چطور از دست دادم
چشمای تو رو که زندگی من رو نورانی میکرد
آه چطور از ذست دادم
چیزهایی رو که توو گوشم زمزمه کردی
لبهای تو ترانه ساز بودند
آه چطور از دست دادم
وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )
و من بهت میگم :
با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم
با تو جهان کوچیک به نظر میرسه
با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه
با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه
با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن
با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن
آه چطور از دست دادم
وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )
و من بهت میگم :
با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم
با تو جهان کوچیک به نظر میرسه
با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه
با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه
با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن
با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن * 2
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]