سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پنج شنبه 87 آذر 21


Dejame un rincon bajo tu cielo

Y ojala no vuelva a amanecer

Llevame contigo, te lo ruego

Para no volver

Llevame en la palma de tu mano

Ciego, sin pregunta ni porques

Deja que me ahogue en tus entraٌas

Cada anochecer

Si vivo

Si queda sangre en mis venas

No pido mas

Que acabar en tu red

Y morir en tus brazos abiertos

Sirena

No pido mas

Que fundirme en tu piel

Y sentir que me arrancas la vida

Sirena

Una y otra vez

Abreme la puerta de tus lunas

Dejame sentirte respirar

Dejame cubrirte con espuma

Del azul del mar

Dejame besar por donde pisas

Dejame escuchar tu corazon

Dejame empaparme con tus olas

En un mar de amor

Si vivo

Si queda sangre en mis venas

No pido mas

Que acabar en tu red

Y morir en tus brazos abiertos

Sirena

No pido mas

Que fundirme en tu piel

Y sentir que me arrancas la vida

Sirena

Una y otra vez

Si quererte es de locos

Por supuesto estoy loco

Si es por ti todo vale la pena

Quiero ir a tu mundo

Al lugar mas profundo

Y adorarte por siempre jamas

No pido mas

Que acabar en tu red

Y morir en tus brazos abiertos

Sirena

No pido mas

Que fundirme en tu piel

Y sentir que me arrancas la vida

Sirena

Una y otra vez

Una y otra vez

 
************************
*********************
****************

افسونگر

 

جایی در زیر سقف آسمان خودت به من بده

و این امیدواری را که سپیده دم نخواهد دمید

مرا با خود ببر ، التماست می کنم

به جایی که برگشتی در آن نباشد

مرا ( همچون مومی ) بر کف دست خود بگیر

کور ، بدون هیچ چون و چرایی

اجازه بده تا در آغوش تو غرق شوم

در تمامی شب ها

اگر من زنده بمانم

اگر خونی در رگ های من باقی بماند

من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم

و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم

افسونگر

من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم

و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت

افسونگر

یکبار و برای بارها

درهای اشتیاقت را به روی من بگشا

اجازه بده تا نفس های تو را احساس کنم

اجازه بده تا تو را درون حبابی قرار دهم

از آبی اقیانوس

اجازه بده تا رد قدم هایت را ببوسم

اجازه بده تا صدای قلبت را بشنوم

اجازه بده تا در امواج تو غوطه بخورم

در اقیانوسی از عشق

اگر من زنده بمانم

اگر خونی در رگ های من باقی بماند

من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم

و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم

افسونگر
 
من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم

و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت

افسونگر

یکبار و برای بارها

اگر عاشق تو شدن دیوانگی است

پس مطمئنا من دیوانه ام

اگر عشق از آن توست من تمام بهای آن را می پردازم

من میخواهم که به دنیای تو بروم

به جایی عمیق و ژرف

و تو را تا همیشه و همیشه بپرستم

من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در تار و پود تو تنیده شوم

و در آغوش باز تو به آغوش مرگ بروم

افسونگر

من دیگر چیزی از تو نخواهم خواست

جز اینکه در پوست ( بدن ) تو ذوب شوم

و درک اینکه تو زندگی من را از هم خواهی گسیخت

افسونگر

یکبار و برای بارها

یکبار و برای بارها

 
پنج شنبه 87 آذر 21

esperanza

 امیدواری


esperanza donde vas

 امیدواری کجا هستی؟


ocultando tu mirada

خواسته ها تو مخفی می کنی.


de tristeza abandonada

در متروکه های غمگین


en la soledad

 در تنهایی ها


esperanza creeme

 امیدوار باش.


yo no quise hacerte mal

 من نمی خواستم که به تو اسیبی برسونم.


te suplico me comprendas

 ایا خواستی که منو درک کنی؟


si te defraude

 اگر تو مایوس هستی...


esperanza te aseguro

 امیدواری به تو اطمینان میده.


que sin ti hoy nada tengo

 امروز من بی تو هیچی نیستم.


que seras por siempre el angel de mis suenos

 من همیشه در رویاهایم در کنار یک فرشته بودم.


aqui estoy ya me vez

 من اینجام چون تو منو میبینی.


suplicandote perdon

 می خوام که تو منو ببخشی


si en verdad te falle

 اگه واقعا تو شکست خوردی.


no fue esa mi intencion culpame y entierrame

 مقصر دونستنه منو تو قلبت دفن کن(این موضوع رو فراموش کن)


en el pecho tu dolor

 درون سینه ی پردردت.


pero no te vayas nunca

 تو هیچ وقت نمیمیری.


no me ignores por favor

 من چشم پوشی نکردم خواهش می کنم.


que dificil descubrir

 این کشف سخت


el vacio en tu mirar

 از نگاه تو پوچ است.


donde ardia aquel incendio sobrenatural

 انجایی که در اتش سوخت شگفت انگیز بود.


escondida en un rincon

 در گوشه ای از زمین مخفی شده


con el mundo del reves yque todo sea culpa

 در زمان های قدیم همه چیز گناه الود ودارای عیب ونقص شده.


de mi estupidez

 در حماقت من.


(تکرار بیت 7و8و9و10)

پنج شنبه 87 آذر 21

Ay como extraٌo

De la forma que acaricias mi cuerpo

Ay como te siento por dentro!

Ay como extraٌo

Aquel amor de dos seres humanos

Y mil locuras que inventamos

Ay como extraٌo

Tus gestos tus complejos tus manias

Tu sabes que yo siempre te entendia

Ay como extraٌo

Cuando me preguntas si te quiero

Y yo te digo:

Contigo yo me siento como el sol en el cielo

Contigo el universo me parece pequeٌo

Contigo hasta la calma se convierte en deseo

Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo

Contigo los minutos se separan del tiempo

Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno

Contigo yo me siento como el sol en el cielo

Contigo el universo me parece pequeٌo

Contigo hasta la calma se convierte en deseo

Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo

Contigo los minutos se separan del tiempo

Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno

Ay como extraٌo

Tus ojos que iluminan mi vida

Con sus miradas encendidas

Ay como extraٌo

Estar contigo sin hacer nada

O contemplando madrugadas

Ay como extraٌo

Las cosas que al oido me decias

Tus labios eran poesia

Ay como extraٌo

Cuando me preguntas si te quiero

Y yo te digo:

Contigo yo me siento como el sol en el cielo

Contigo el universo me parece pequeٌo

Contigo hasta la calma se convierte en deseo

Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo

Contigo los minutos se separan del tiempo

Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno

Ay como extraٌo

Cuando me preguntas si te quiero

Y yo te digo:

Contigo yo me siento como el sol en el cielo

Contigo el universo me parece pequeٌo

Contigo hasta la calma se convierte en deseo

Contigo me doy cuenta de la suerte que tengo

Contigo los minutos se separan del tiempo

Contigo hasta lo malo se convierte en lo bueno(2x)

 
**************************
**********************
******************

با تو
 

آه چطور از دست دادم

نوازش های تو بر بدنم رو

آه چطور تو رو درون خودم احساس کنم

آه چطور از دست دادم

عشقی رو که در وجود هر دوی ما بود

و هزاران ( نوع کارهای ) دیوانه واری که ما خلق میکردیم

 

آه چطور از دست دادم

اشارات تو رو ، پیچیدگی های تو رو ، عادات تو رو

تو میدونی که من همیشه درکت میکردم

آه چطور تو رو از دست دادم

وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )

و من بهت میگم :

 

با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم

با تو جهان کوچیک به نظر میرسه

با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه

با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه

با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن

با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن

 

با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم

با تو جهان کوچیک به نظر میرسه

با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه

با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه

با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن

با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن

 

آه چطور از دست دادم

چشمای تو رو که زندگی من رو نورانی میکرد

آه چطور از ذست دادم

چیزهایی رو که توو گوشم زمزمه کردی

لبهای تو ترانه ساز بودند

آه چطور از دست دادم

وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )



و من بهت میگم :

با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم

با تو جهان کوچیک به نظر میرسه

با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه

با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه

با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن

با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن

 

آه چطور از دست دادم

وقتی از من میپرسی " اگه دوستت داشته باشم ؟ " ( چه احساسی بهت دست میده ؟ )

و من بهت میگم :

 

با تو من احساس میکنم که مثل خورشید توو آسمونم

با تو جهان کوچیک به نظر میرسه

با تو حتی سکون به علاقه تبدیل میشه

با تو همه ی خوشبختی ها به من بخشیده میشه

با تو دقایق از گذر زمان جدا میشن

با تو حتی ( همه ی ) بدیها به خوبی تبدیل میشن * 2

چهارشنبه 87 آذر 20

nunca te olvidare تو هیچ وقت فراموش نمی کنی


pueden pasar tres mil anos اونا می تونن سه هزار سال وقت صرف کنن


puedes pasar otros labios تو می تونی لبای کس دیگه ای رو ببوسی


pero nunca te olvidare اما تو هیچ وقت فراموش نمی کنی


pero nunca te olvidare اما تو هیچ وقت فراموش نمی کنی


poedo morirme mananaایا من می تونم صبح رو ببینم


puedo secarse mi almaتو می تونی روح من رو خاموش کنی


pero nuna te olvidare اما تو هیچ وقت فراموسش نمی کنی


pero nunca te olvidare اما توهیچ وقت فراموش نمی کنی


pueden borrar mi memoria اونا می تونن ذهن من رو پاک کنن


pueden robarme te historia ولی ایا تو می تونی داستانت رو تموم کنی


pero nunca te olvidareاما تو هیچ وقت فراموش نمی کنی


pero nunca te olvidare اما توهیچ وقت فراموش نمی کنی


como olvidar tu sonrisa مثل فراموش کردن خنده هات


como olvidar tu mirada مثل فراموش کردن نگاه کردنات


como olvidar que rezaba مثل فراموش کردن خواسته هات


para que no te marcharas برای تو هیچی نمونده


como olvidar tus locuras مثل فراموش کردن حرفای احمقانه


como olvidar que volabas مثل فراموش کردن خوش زبونی هات


como olvidar que aun te quiero مثل فراموش کردن رویاهای دست نیافتنی و اتفاقی


mas que a vivir mas que a nada بیشتر از زندگی کردن بیشتر از هر چیزی


(تکرار بیت 1,2)


poedes echarme de tu vida تو میتونی جرقه ای توی زندگیت ایجاد کنی


puedes negar que me querias تو می تونی انکار کنی که من تو رو می خوام


(تکرار بیت 7و8و9و10)


(تکرار بیت 1)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ