پنج شنبه 87 آذر 21
si prometes volver اگر تو قول دهی که بر می گردی.
con los ojos cerrados te creere با چشمان بسته تو را باور خواهم کرد.
si juras regresar اگر تو قسم یاد کنی که باز گردی.
si conservas la fe اگر تو امیدت را از دست ندهی.
no se inquiete tu alma مگذار روحت مشوش گردد.
te esperare من در انتظارت خواهم نشست.
y la contar las noches como tu و با پنداشتن بر شبهایی چون شبهای با تو بودن
cada vez te ire در هر لحظه تو را
queriendo mas بیش تر از قبل دوست خواهم داشت!
sabre que bailas para mi من خواهم دانست تو برای من می رقصی.
y no habra nunca otra en tu lugar و در انجا هرگز نخواهد بود هیچکسی دیگری در جایگاه تو.
si jaras regresar اگر تو قسم یاد کنی که باز گردی.
si prometes volver اگر تو قول دهی که بر می گردی.
pase lo que pase هر انچه اتفاق بیفتد
aqui estare من در اینجا خواهم ماند.
si jaras regresar اگر تو قسم یاد کنی که باز گردی.
si prometes volver اگر تو قول دهی که بر می گردی.
como fuego sagrado همچون اتش مقدس
te guardare نجاتت خواهم داد.
nuestro amor nunca va a morir عشق ما هرگز نخواهد مرد.
aunque tu tetangas que matchar حتی اگر تو مجبور به رفتن باشی.
sabre que bailas para mi من خواهم دانست تو برای من می رقصی.
y ya ni el tiempo و حتی زمان هم مارااز یکدیگر
nos separara جدا نخواهد کرد علی.
تکرار بیت13و14و15و16
تکراربیت 4و5و6و7
si juras regresar اگر تو قسم یاد کنی که باز گردی.
si prometes volver اگر تو قول دهی که بر می گردی.
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
Amar es una cosa especial
No es un viene y va
Amar solo te pasa una vez
Pero de verdad
Amar es cuando solo piensas
En donde estara
Amar es como un milagro
Dificil de explicar
Amar es cuando la protégés
De la lluvia y el viento
Amar es cuando tu la abrazas
Y te olvidas del tiempo
Amar es cuando tu la ves
Y te pones nervioso
Amar es cuando tu te das cuenta
De Tus Sentimientos
Por amarte robaria una estrella
Y te la regalaria
Por amarte cruzaria los mares
Solo por abrazarte
Por amarte juntaria la lluvia
Con el fuego
Por amarte daria la vida
Solo por besarte
Amar es cuando escribes su nombre
Por todo el cielo
Amar es cuando solo sueٌas
Con llevartela lejos
Amar es cuando tu la ves
Y se queda en tus ojos
Amar es cuando tu te das cuenta
Ella lo es todo
Por amarte robaria una estrella
Y te la regalaria
Por amarte cruzaria los mares
Solo por abrazarte
Por amarte juntaria la lluvia
Con el fuego
Por amarte daria la vida
Solo por besarte
*************************
*******************
**************
به عشق تو
عشق یک چیز خاص است
( عشق ) تنها یک آمدن و رفتن نیست
عشق تنها یکبار بر تو اتفاق میافتد
اما در واقع
عشق زمانی است که تو فقط به این فکر میکنی که
معشوقه ات کجاست
عشق شبیه به یک معجزه است
توضیح ( عشق ) مشکل است
عشق زمانی است که از معشوقه ات مراقبت میکنی
در برابر باران و باد
عشق زمانی است که معشوقه ات را در آغوش میگیری
و ( به این دلیل ) زمان را فراموش میکنی
عشق زمانی است که معشوقه ات را می بینی
و ( این دیدن ) تو را دستپاچه میکند
عشق زمانی است که تو
احساساتت را درک می کنی
به عشق تو من حاضرم که یک ستاره را بدزدم
و مایلم که آن را به تو بدهم
به عشق تو من حاضرم که از اقیانوس ها بگذرم
تا اینکه تو را در آغوش بگیرم
به عشق تو من حاضرم که به باران
و آتش بپیوندم
به عشق تو من حاضرم زندگی ام را بدهم
تا تو را ببوسم
عشق زمانی است که تو نام معشوقه ات را
بر تمام آسمان حک می کنی
عشق زمانی است که تو در رویای
بردن او به جایی در دور دست ها به سر می بری
عشق زمانی است که تو معشوقه ات را می بینی
و او در چشمان تو ساکن می شود
عشق زمانی است که تو میفهمی که
او همه چیز توست
به عشق تو من حاضرم که یک ستاره را بدزدم
و مایلم که آن را به تو بدهم
به عشق تو من حاضرم که از اقیانوس ها بگذرم
تا اینکه تو را در آغوش بگیرم
به عشق تو من حاضرم که به باران
و آتش بپیوندم
به عشق تو من حاضرم زندگی ام را بدهم
تا تو را ببوسم
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
un dia mas y tu no estas aqui
یک روز دیگر و تو اینجا نیستی.
no me cocentro tan
من توان تمرکز ندارم .
solo pienso en ti
و تنها به تو می اندیشم.
dicen que basta
انها می گویند متوقف کنم.
que es hora de vivir
که این زمان زندگیست.
y es imposible
و این نا ممکن است.
ves lo que queda de mi
ببین چه چیز از من به جا مانده:
aqui esta mi cuerpo
این جسم من است.
para que hagas lo que quieras de el
این چنین تو خواهی توانست هر انچه می خواهی با او بکنی.
aqui esta mi alma
این روح من است.
para que sigas ensanandote
این چنین تو می توانی ان را برای خود اتشین نگه داری.
aque esta mi nombre
این نام من است.
para que pongas a su lado una cruz
این چنین تو می توانی یک ضربدر کنار ان بکشی.
aqui esta el final
این پایان است.
de mis suenos escrito en tu papel
که پایان رویاهای من در برگه ی تو نوشته شده است.
muneca cruel
دختر بی رحم.
aqui esta mi sangre
این خون من است.
que aun se altera cuando me hablen de ti
که هنوز هم هنگامی که انان از تو سخن می گویند متحول می شود.
aqui esta por fin mi futuro
ودر نهایت این اینده ی من است.
y tu no estas en el
و تو در ان نیستی!
muneca cruel
دختر بی رحم!
vuelve a liover
اگر باران باز هم ببارد.
todo me sienta mal
همه چیز نا درست احساس می شود.
salgo a buscarte
من برای جستجوی تو بیرون می روم.
no se como empezar
ئ نمی دانم چگونه اغاز کنم.
hqgo que duermo
من طوری رفتار می کنم که انگار در خوابم.
por que no quiero habler
زیرا نمی خواهم صحبت کنم.
mira mi vida
به زندگیم بنگر.
es un desastre total
که یک فاجعه ی محض است!!!!!
تکرار بیت(4و5و6و7و8و9)
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
falta tanto amor عشق بسیاری نیاز بود!
dime quien es به من بگو او کیست؟
no me puedes mentir نمی توانی به من دروغ بگویی.
te has enamorado de el تو عاشق او شده ای!
no lo quieres decir تو نمی خواهی بگویی
donde fue que te hizo sentir کجا اتفاق افتاد. او تو را به چه حسی وا داشت؟
dime que te pudo dar به من بگو او چه می توانست بر تو بخشیده باشد؟
que yo no te di که من بر تو نبخشیده بودم؟
que puedo hacer se todo es terminado چه می توانم بکنم اگر همه چیز پایان یافته است؟
que puedo hacer se has me abandonado چه می توانم بکنم اگر برای تو کهنه و متروک شدم (رهایم کردی)
falta tanto amor entre tu y yo عشق بسیاری نیاز بود بین من وتو
ya me has olvidado و تو از پیش مرا فراموش کرده ای.
falta tanto amor entre tu y yo عشق بسیاری نیاز بود بین من وتو
otro has encontrado و تو کس دیگری را یافته ای...
(تکرار بیت 6و7)
dime quien es به من بگو او کیست؟
ya no puedes fingir تو بیش ازاین نمی توانی تظاهر کنی!
esas lagrimas que caen ان اشکهایی که فرو می ریزند
no son para me برای من نیست.
a donde fue que te hizo sentir کجا اتفاق افتاد. او تو را به چه حسی وا داشت؟
dime que te pudo dar به من بگو او چه می توانست بر تو بخشیده باشد؟
que yo no te di که من بر تو نبخشیده بودم؟
que puedo hacer si ya lo has decidido چه می توانم بکنم اگر تو از پیش تصمیم گرفته ای؟
que puedo hacer si todo esta perdido چه می توانم بکنم اگر همه چیز از دست رفته است؟
(تکرار بیت6و7)
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]
پنج شنبه 87 آذر 21
Un poco de ti para sobrevivir
esta noche que viene fria y sola
un aire de éxtasis en la ventana
para vestirme de fiesta y ceremonia
Cada vez que estoy contigo
yo descubro el infinito
tiembla el suelo
la noche se ilumina
y el silencio se vuelve melodia
Y es casi una experiencia religiosa
sentir que resucito si me tocas
subir al firmamento prendido de tu cuerpo
es una experiencia religiosa
Casi una experiencia religiosa
Contigo cada instante, en cada cosa
besar la boca tuya merece un aleluya
Es una experiencia religiosa
Vuelve pronto mi amor te necesito ya
porque esta noche tan honda me da miedo
necesito la mْsica de tu alegria
para callar los demonios que llevo dentro
Cada vez que estoy contigo
ya no hay sombra ni peligro
las horas pasan mejor entre tus brazos
me siento nuevo y a nada le hago caso
Y es casi una experiencia religiosa
sentir que resucito si me tocas
subir al firmamento prendido de tu cuerpo
es una experiencia religiosa
Casi una experiencia religiosa
Contigo cada instante, en cada cosa
besar la boca tuya merece un aleluya
Es una experiencia religiosa...2x
esta noche que viene fria y sola
un aire de éxtasis en la ventana
para vestirme de fiesta y ceremonia
Cada vez que estoy contigo
yo descubro el infinito
tiembla el suelo
la noche se ilumina
y el silencio se vuelve melodia
Y es casi una experiencia religiosa
sentir que resucito si me tocas
subir al firmamento prendido de tu cuerpo
es una experiencia religiosa
Casi una experiencia religiosa
Contigo cada instante, en cada cosa
besar la boca tuya merece un aleluya
Es una experiencia religiosa
Vuelve pronto mi amor te necesito ya
porque esta noche tan honda me da miedo
necesito la mْsica de tu alegria
para callar los demonios que llevo dentro
Cada vez que estoy contigo
ya no hay sombra ni peligro
las horas pasan mejor entre tus brazos
me siento nuevo y a nada le hago caso
Y es casi una experiencia religiosa
sentir que resucito si me tocas
subir al firmamento prendido de tu cuerpo
es una experiencia religiosa
Casi una experiencia religiosa
Contigo cada instante, en cada cosa
besar la boca tuya merece un aleluya
Es una experiencia religiosa...2x
*************************
*****************
************
تجربه ی روحانی
تو رو برای بقا می خوام
امشب که سر برسه ، سرد و تنها
یه حالتی مثل خلسه در میان پنجره به وجود میاد
تا ( وجود ) من رو با مهمونی و جشن پر کنه
هر وقت که من با تو هستم
من ( سرخوشی ) بی پایانی رو کشف میکنم
زمین تکون میخوره
شب چراغونی میشه
سکوت تبدیل به یک موسیقی دل نواز میشه
و این تقریبا یه تجربه ی روحانیه
تجربه ی این که من با تو زنده بشم
با بدن تو تا بلندای آسمون برم
این یه تجربه ی روحانیه
یه تجربه ی نزدیک روحانی
با تو در هر لحظه ، در هر چیز
بوسیدن دهان تو استحقاق ستایش و شکر خدا رو داره
این یک تجربه ی روحانیه
زود برگرد ، عشق من ، من همیشه به تو نیاز دارم
چونکه امشب ، عمیقا ، من رو می ترسونه
من به آهنگ شاد تو نیاز دارم
جهت آروم کردن شیطان درونم
هر وقت که با تو هستم
دیگه هیچ تاریکی و خطری ( برای من ) وجود نداره
توو بغل تو ساعات من راحت تر میگذره
من احساس جدیدی پیدا میکنم و هیچ چیز دیگه ای توجه ام رو جلب نمیکنه
و این تقریبا یه تجربه ی روحانیه
تجربه ی این که من با تو زنده بشم
با بدن تو تا بلندای آسمون برم
این یه تجربه ی روحانیه
یه تجربه ی نزدیک روحانی
با تو در هر لحظه ، در هر چیز
بوسیدن دهان تو استحقاق ستایش و شکر خدا رو داره
این یک تجربه ی روحانیه * 2
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]