پنج شنبه 87 آذر 21
mcuanto silencio en esta vieja habitacion
چه بسیار است سکوت در این اتاق کهنه.
desde que te fuiste de mi vida sigo esperando
از وقتی رفتی از زندگانیم من انتظار می کشم!
que el viento sople a mi favor
برای وزش بادی که مطلوبم باشد.
y que traiga de vuelta la pasion que se robo
و به همراه بیاورد شور و عشق ربوده شده ام را.
y cuantos momentos que vivimos tu y yo
چه بسیار است لحظاتی که ما کنار هم زندگی کردیم.
y quien lo diria que esto acabaria
و چه کسی می گفت این را پایانی خواهد بود(زندگیه من وتو)
pero sigo insistiendo que todo tiene solucion
اما من پافشاری خواهم کرد که هر چیزی راه حلی دارد.
hasta un ciego veria
حتی مردی نابینا هم می تواند ببیند
qur marcharte fue un error
که ترک من از سوی تو یک خطا بود.
por que tu eres solo para mi
زیرا که تو همه چیز منی!!
una mirada y ya cai
با یک نگاه و من در همانگاه
enamarado por primera vez
برای اولین بار عاشق شدم!
yo solo vivo para ti
من تنها برای تو زندگی می کنم.
desde el momento que te vi
از زمانی که تو را دیدم
enamarado por primera vez
برای اولین بار عاشق شدم!
cuantos promesas
چه بسیار است وعده و وعیدهایی
has quedado sin cumplir
که ناتمام رها گشته اند.
se han convertido en suenos sin un fin
همه ی انها رویاهایی شده اند بی پایان.
pero sigo insistiendo
اما من پافشاری خواهم کرد
que algun dia volveras
که تو روزی بر خواهی گشت.
y que traeras de vuelta nuestra felicidad
و با خود به همراه خواهی اورد سعادت و شادیمان را.
نوشته شده توسط علی | نظرات دیگران [ نظر]