سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
پنج شنبه 87 آذر 21

Hola viejo dime como estas

Los a?os pasan y no hemos vuelto a hablar

Y no quiero que te pienses

Que me he olvidado de ti

Yo por mi parte no puedo quejar

Trabajando como siempre igual

Aunque confieso que en mi vida

Hay mucha soledad

En el fondo tu y yo somos casi igual

Y me vuelvo loco solo con pensar

Quizas la vida nos separe cada dia mas

Quizas la vida nos aleje de la realidad

Quizas tu buscas un desierto y yo busco un mar

Quizas que gracias a la vida yo te quiero mas

Hola viejo dime como estas

Hay tantas cosas que te quiero explicar

Porque uno nunca sabe

Si ma?ana este aqui

A veces hemos ido marcha atras

Y la razon siempre querias llevar

Pero estoy cansado

No quiero discutir

En el fondo tu y yo somos casi igual

Y me vuelvo loco solo con pensar

Quizas la vida nos separe cada dia mas

Quizas la vida nos aleje de la realidad

Quizas tu buscas un desierto y yo busco un mar

Quizas que gracias a la vida yo te quiero mas

Quizas la vida nos separe cada dia mas

Quizas la vida nos aleje de la realidad

Quizas tu buscas un desierto y yo busco un mar

Quizas que gracias a la vida yo te quiero mas

Hola viejo dime como estas

Los a?os pasan y no hemos vuelto a hablar

Y no quiero que te pienses

Que me he olvidado de ti

 

*******************************
*********************
***************

 
سلام  پیرمرد من ! به من بگو که حالت چطوره
 

سالها گذشته و ما ( هیچ ) صحبتی با هم نکرده ایم
 

و من نمی خوام این رو متصور بشم
 

که فراموشت کرده ام
 

من نمی تونم از خودم شکایتی بکنم
 

مثل همیشه دارم ( سخت ) کار می کنم
 

اگر چه اعتراف میکنم که در زندگیم
 

خلاء های زیادی وجود داره
 

درست وعمیق که فکر میکنم می بینم ما تقریبا شرایطمون مثل همدیگه اس
 

و من دیوونه می شم وقتیکه فکر می کنم

 
شاید زندگی هر روز ما رو بیشتر از هم جدا می کنه
 

شاید زندگی ما رو از واقعیت جدا کرده
 

شاید تو دنبال یه بیابون میگردی و من به دنبال یه اقیانوسم
 

شاید باید زندگی رو به خاطر این الطاف شکر کنیم !

 
سلام  پیرمرد من ! به من بگو که حالت چطوره

 
چیزهای زیادی هست که من می خوام توضیح بدم
 

چونکه هیشکی نمیدونه
 

فردایی هست یا نه
 

گاهی اوقات ما گاهی به گذشته می کنیم
 

دلیلش اینه که تو همیشه خواستی که زنده بمونی
 

ولی من دیگه خسته شدم
 

من نمیخوام بحث دیگه ای بکنم
 

درست وعمیق که فکر میکنم می بینم ما تقریبا شرایطمون مثل همدیگه اس
 

و من دیوونه می شم وقتیکه فکر می کنم
 

شاید زندگی هر روز ما رو بیشتر از هم جدا می کنه

 
شاید زندگی ما رو از واقعیت جدا کرده

 
شاید تو دنبال یه بیابون میگردی و من به دنبال یه اقیانوسم
 

شاید باید زندگی رو به خاطر این الطاف شکر کنیم !

 
درست وعمیق که فکر میکنم می بینم ما تقریبا شرایطمون مثل همدیگه است
 

و من دیوونه می شم وقتیکه فکر می کنم
 

شاید زندگی هر روز ما رو بیشتر از هم جدا می کنه
 

شاید زندگی ما رو از واقعیت جدا کرده
 

شاید تو دنبال یه بیابون میگردی و من به دنبال یه اقیانوسم
 

شاید باید زندگی رو به خاطر این الطاف شکر کنیم !

 
سلام  پیرمرد من ! به من بگو که حالت چطوره
 

سالها گذشته و ما ( هیچ ) صحبتی با هم نکرده ایم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ